الهی

الهی ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است .
الهی ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای ، ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای!
الهی ! چون تو حاضری چه جوییم و چون تو ناظری چه گوییم ؟
الهی ! عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟
الهی ! ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا؟
الهی ! از گفتن یا شرم دارم .
الهی ! تو پاک آفریدی ، ما آلوده کردیم .
الهی ! وای بر من اگر دلی از من برنجد .
الهی !در بسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم .
الهی ! که الله گفت و لبیک نشنید.
الهی !چرا بگریم که تو را دارم و چرا نگریم که منم .
الهی ! از من آهی و از تو نگاهی .
الهی ! شنیده ام که گفته ای :«چه کنم با مشتی خاک ، مگر بیامرزم»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد